درسی که شهدای کربلای ۴ دادند
لیلا اسدی
شهدای کربلای ۴ این کلام خداوند عزوجل را به خوبی به اثبات رساندند که «قم اللیل الا قلیلا» یعنی به پاخیز شب را مگراندکی،مسافران کربلای ۴ از سر شب با ذکر یا محمد رسولالله بااشکِ توسل وضو ساختند بعضی لباس غواصی به تن کردند ودر پس سیاهی آن شب و درسوز و سرمای زمستان شعر عاشقی زمزمه میکردند.
آن مسافران بیدار، از پیوند مزوّران غماز باخصم، خبردار بودند اما جانفشانی کردند تا آواز تکبیر ظفر خاموش نماند.
۴۰گردان تیز چنگ کربلای ۴ برای فتحالمبین دیگری پا به دل اروند زدند و سرمست در انتظار رضایت خدا و آل الله...
می گفتند ما را به رود و چشمه و دریا و آب، دعوت کن. ما را به باغ خیس نگاه حسین(ع) دعوت کن و بیشک میدانستند چون روز واقعه، آخرین نمازشان هست و دیگر بازگشتی برایشان به این جهان نیست. آنان در آن گرگ و میش، لطافت و حلاوتِ زمزم شوق وصل را جرعه جرعه مزه میکردند تا از حجاب جسمانی رها شوند. تا پر پرواز بگیرند.
آری سفر مسافران کربلای ۴ به یک روز نکشید که همگی آنها بال گشودند و در میان آتش و خمپاره در خون خرامیدند و رفتند...
جنگ تمام شد و سالها گذشت!
درست زمانی که تزویر برخی رجال سیاسی به اوج خود رسید و شماری هم سلفی حقارت ثبت میکردند، ناگهان پس از ۲۹ سال ۱۷۵سفیر از شهدای کربلای ۴ به نمایندگی از همه شهدا با دستانی بسته به در خانه ملت آمدند تا قباحت سلفی حقارت را در منظر جهانی بزدایند و به آنان که دست دوستی به دشمن دراز کردند مشق ایثار، غیرت و مقاومت بدهند و مظلومیت و اقتدار و عزت ایران را به سراسر جهان مخابره کنند. آن سفیران دست بسته بر دستان میلیونها ایرانی متاثر، بدرقه شدند؛ تا بر کلام رهبر معظم انقلاب
مهر تایید بزنند که فرمودند: «نطق شهدا بعد از شهید شدن
باز میشود».